در جامعهای که همه جویای کارند و بیکاری موج میزند کاملا طبیعیست وقتی دختر شاغلی را میبینند حسرتش را بخورند و فکر کنند چه نعمات بیکرانی دارد! البته نمیتوان منکر شد که در جامعهای که حقخوری موج میزند و در شغلهای خصوصی قشر ضعیف مجبور به تحمل کمترین میزان حقوق و دستمزد با بالاترین ساعات کار هستند باید به داشتن شغل دولتی دلخوش و شاکر بود.
سالها حتی در منزل نیز شانس درددل راجع به ظلمها و حقکشیهای محل کارم را نداشتم؛ هر بار لب به سخن میگشودم خواهرم که بیکار شده بود و نتوانسته بود دیگر کاری بیابد میگفت: "شاکر باش، تو شاکر نیستی؛ خودت را با آنانی که شغلی ندارند مقایسه کن، با آنانی که در معدن کار میکنند یا افرادی که در تولیدیها مشغول به کارند یا فروشندگی میکنند." خلاصه یک لیست بلند بالا از کسانی که در حقشان اجحاف میشد برایم ردیف میکرد و من همیشه باید شاکر میبودم... همیشه همیشه همیشه
آنقدر ظلم هست که وقتی از پایینترین حقوق اجتماعی برخوردار میشویم باید شاکر باشیم حتی اگر حقوق انسانی ما رعایت نشود. باید شاکر باشیم که برای آنکه برایمان پروندهسازی نشود باید رشوه بدهیم و چاپلوسی کنیم، شاکر باشیم برای آنکه پروندهسازیهای انجام شده به مراتب بالاتر نرود میتوانیم با له کردن غرور و شرفمان و چندین معذرتخواهی بیدلیل قضیه را فیصله دهیم. شاکر باشیم که معتقدیم روزی دست خداست و وقتی پی در پی حقمان را میخورند با این جمله میتوانیم خودمان را گول بزنیم و آرام شویم. باید شاکر باشیم که به کودنها و مغرورها خدمت میکنیم.
همین قدر که حقوق بخور و نمیر کارمندی ماه به ماه به حسابمان واریز میشود و ما حتی توان خرید گوشت، مرغ، میوه و حبوبات نداریم، توان خرید یک دست مانتو شلوار جدید نداریم، توان هزینهی یک تفریح یک روزه را نداریم اما میتوانیم صورتمان را با سیلی سرخ نگاه داریم و تنفروشی نکنیم باید شاکر باشیم.
خدایا شکرت
[ سه شنبه 99/7/8 ] [ 8:3 صبح ] [ ساجده ]